کد مطلب:152382 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:181
شفای دختر هندی به برکت حضرت زینب، و نذر یک ضریح جواهرنشان
در یكی از كتب مسطور است: در زمانی كه متولی حرم حضرت زینب علیهاالسلام، صحن و بقعه ی مطهر آن حضرت را در شام تعمیر می كرد؛ مردم از اطراف برای آن حضرت نذورات می آوردند او به آنها قبض می داد.
روزی یك مرد هندی آمد و از حضرت زینب علیهاالسلام برای حل مشكل خود درخواست كمك كرد و گفت: من الان عهد می كنم كه اگر به حاجت خود رسیدم، شخصا یك ضریح جواهرنشان تهیه نمایم كه بهای آن از یك میلیون دینار تجاوز كند! زیرا من در بیست و چهار بانك هندوستان سهم دارم. سپس او به طرف شهر بیروت رفت.
طولی نكشید كه تلگرافی از او به این مضمون به متولی حرم رسید كه نوشته بود:
دستور ساخت ضریح جواهرنشانی را صادر كرده ام، ضریح مزبور را در فلان روز با تشریفات خاصی به آنجا می آوریم و شما یك مجلس با شكوه و بی سابقه، به هزینه ی من از فلان بانك، فراهم كنید!
چون روز موعود فرارسید، ضریح مقدس را با مراسم خاصی از هندوستان به آن محفل با اهمیت آوردند. آن مرد هندی شخصا نطق شگفت آوری نمود، كه مفاد آن چنین بود:
من دختری دارم، كه سالیان درازی هر دو پایش فلج بود، با آنكه شاید فردی ثروتمندتر از من در هندوستان یافت نشود! در این مدت هر چه توانستم طبیب آوردم و دارو مصرف كردم، ولی هیچ سودی نكرد. تا آنكه به زیارت حضرت زینب علیهاالسلام آمدم و از وی درخواست كمك كردم و برای شفای صبیه ی خود، یك ضریح جواهرنشان نذر كردم.
در پی این توسل به بیروت رفتم و در آنجا تلگراف بشارت سلامتی فرزندم به دست من داده شد. لذا خود را به وطن رساندم و از نزدیك، توجه خاص حضرت زینب علیهاالسلام به او را - كه بكلی شفا یافته بود - مشاهده كردم و همین كرامت، سبب شیعه شدن عده ای بی شمار و باعث ازدیاد محبت در شیفتگان آن حضرت گردید. [1] .
روزی یك مرد هندی آمد و از حضرت زینب علیهاالسلام برای حل مشكل خود درخواست كمك كرد و گفت: من الان عهد می كنم كه اگر به حاجت خود رسیدم، شخصا یك ضریح جواهرنشان تهیه نمایم كه بهای آن از یك میلیون دینار تجاوز كند! زیرا من در بیست و چهار بانك هندوستان سهم دارم. سپس او به طرف شهر بیروت رفت.
طولی نكشید كه تلگرافی از او به این مضمون به متولی حرم رسید كه نوشته بود:
دستور ساخت ضریح جواهرنشانی را صادر كرده ام، ضریح مزبور را در فلان روز با تشریفات خاصی به آنجا می آوریم و شما یك مجلس با شكوه و بی سابقه، به هزینه ی من از فلان بانك، فراهم كنید!
چون روز موعود فرارسید، ضریح مقدس را با مراسم خاصی از هندوستان به آن محفل با اهمیت آوردند. آن مرد هندی شخصا نطق شگفت آوری نمود، كه مفاد آن چنین بود:
من دختری دارم، كه سالیان درازی هر دو پایش فلج بود، با آنكه شاید فردی ثروتمندتر از من در هندوستان یافت نشود! در این مدت هر چه توانستم طبیب آوردم و دارو مصرف كردم، ولی هیچ سودی نكرد. تا آنكه به زیارت حضرت زینب علیهاالسلام آمدم و از وی درخواست كمك كردم و برای شفای صبیه ی خود، یك ضریح جواهرنشان نذر كردم.
در پی این توسل به بیروت رفتم و در آنجا تلگراف بشارت سلامتی فرزندم به دست من داده شد. لذا خود را به وطن رساندم و از نزدیك، توجه خاص حضرت زینب علیهاالسلام به او را - كه بكلی شفا یافته بود - مشاهده كردم و همین كرامت، سبب شیعه شدن عده ای بی شمار و باعث ازدیاد محبت در شیفتگان آن حضرت گردید. [1] .
[1] ستاره درخشان شام ص 329، به نقل از مجموعه ي انوار علمي معصومين عليهم السلام نوشته ي شيخ علي فلسفي ص 65.